معنی شبدر وحشی

حل جدول

شبدر وحشی

درق

ذرق

فرهنگ فارسی هوشیار

شبدر

(اسم) گیاهی است از تیره پروانه واران که یکساله یا دوساله است و برخی گونه های پایا نیز دارد. برگهایش مرکب از سه برگچه است. گلهایش سفید و یا صورتی رنگند و برخی گونه ها نیز دارای گلهای ارغوانیند و به ندرت دارای گل زرد می باشد گل آذینش خوشه یی کروی است. در حدود ‎150 گونه از این گیاه شناخته شده که همه مصرف علوفه دارند و جزو گیاهان مرغوب مرتع می باشد رطبه برسیم برسیم احمر فصفصه شبدر چمنی گل قرمز حندقوقی ذوثلاث الولن ذوخمسه الوان طریفلن شبذر. یا شبدر صحرایی. گونه ای شبدر که دارای برگهای ریز کوچک است و در کنار نهرها و مزارع می روید رجل الرنب ارنبی. یا شبدر عطری. ناخنک یا شبدر گل قرمز. قرنبوش. توضیح با شبدر عطری (ناخنک) اشتباه نشود یا شبدر وحشی. گونه ای شبدر که شباهتی کامل به شنبلیله دارد و جزو شبدرهای خودروی یکساله است و برگهای تازه آن را جزو سبزیهای خوراکی می خورند حند قوقی بری ذرق دیواسپست انده قوقو.


شبدر ترشک

گیاهی است از تیره شبدر ترشکها که برگهایی مانند شبدر دارای سه برگچه دارد و رنگ برگچه هایش در ابتدای جوانه زدن ارغوانی است. این گیاه دارای ویتامین سی فراوان است از این جهت دارای اثر ضد اسکوربوت قوی می باشد و چون طعم ترش و می شود. دارد جزو سبزیهای خوراکی مصرف می شود. در آب و هوای معتدل خشک می روید و در ایران نیز به فراوانی در کنار نهرها روییده می شود حماض حمیضه سلق بری حمضیض. از این گیاه اسید اگزالیک نیز استخراج میشود. توضیح در برخی کتب این گیاه را به نام ترشک ذکر کرده اند ولی با ترشک معمولی نباید اشتباه کرد.

لغت نامه دهخدا

شبدر

شبدر. [ش َ دَ] (اِ) شبذر. نباتی است جنس ینجه. (از آنندراج). گیاهی است که اسپست نیز گویند. (ناظم الاطباء). گیاهی است از تیره ٔ پروانه داران که یکساله یا دوساله است و برخی گونه های پایا نیز دارد. و برخی مرکب از سه برگچه است. گلهایش سفید یا قرمز و یا صورتی رنگند و برخی گونه ها نیز دارای گلهای ارغوانیند و به ندرت دارای گل زرد میباشند. گل آذینش خوشه ٔ کروی است. در حدود 150 گونه از گیاه شناخته شده که همه مصرف علوفه دارند و جزو گیاهان مرغوب مرتع میباشند. رطبه. برسیم. برسیم احمر. فصفصه. شبدر چمنی. شبدر گل قرمز. حندقوفی. ذوئلاث الوان. ذوخمسه الوان. طریفلن.
- شبدر چمنی، نوعی است از انواع شبدر.
- شبدر صحرایی، گونه ای شبدر که دارای برگهای ریز کوچک است و در کنار نهرها و مزارع میروید. رجل الارنب. ارنبی.
- شبدر عطری، نام گیاه ناخنک است.
- شبدر گل قرمز، نوعی از گیاه شبدر است.
- شبدر معطر، قرنبوش (با ناخنک یا شبدر عطری اشتباه نشود).
- شبدر وحشی، گونه ای شبدر که شباهتی کامل به شنبلیله دارد و جزو شبدرهای خودروی یکساله است و برگهای تازه ٔ آن را جزو سبزیهای خوراکی میخورند. حندقوقی بری. ذرق. دیواسپست. انده قوقو.
- شبدر ترشک، گیاهی است از تیره ٔ شبدر ترشکها که برگهایی مانند شبدر دارای سه برگچه دارد و رنگ برگچه هایش در ابتدای جوانه زدن ارغوانی است. این گیاه دارای ویتامین «C» فراوان است از این جهت دارای اثر ضد اسکوربوت قوی میباشد. و چون طعم ترش مطبوعی دارد جزو سبزیهای خوراکی مصرف میشود. در آب و هوای معتدل خشک میروید و در ایران نیز در اکثر نقاط به فراوانی در کنار نهرها روییده میشود. حماض. حمیضه. سلق بری. خمضیض. از این گیاه اسید اگزالیک نیز استخراج میشود. در برخی از کتب این گیاه را به نام ترشک ذکر کرده اند ولی با ترشک معمولی (Rumex) نباید اشتباه شود.


وحشی

وحشی. [وَ شی ی] (ع ص) واحد وحش. یک جانور دشتی. (منتهی الارب) (السامی) (ناظم الاطباء). جانور صحرایی رمنده از مردم. (غیاث اللغات) (آنندراج):
ببخش ای پسر کآدمیزاده صید
به احسان توان کرد و وحشی به قید.
سعدی.
|| غیرمأنوس از انسان و حیوان. (ناظم الاطباء). || مقابل متمدن. بری. بیابانی: اندر حدود ختن مردمانند وحشی و مردم خوار. (حدود العالم). || مقابل انسی و مقابل اهلی:
نه وحشی دیدم آنجا و نه انسی
نه راکب دیدم آنجا و نه راجل.
منوچهری.
وحشیان از حرمت دستش سوی پیکان او
پای کوبان آمدندی از سر حرص و هوا.
خاقانی.
کو سر تیغ کآرزوی من است
کانس وحشی به سبزه و ثمر است.
خاقانی.
تا پخته نیست مردم شیطان و وحشی است
و آندم که پخته گردد سلطان انس و جان.
خاقانی.
- وحشی السیر، کوکبی که در برجی درآید و بیرون شود و به هیچ کوکبی متصل نگردد. (از التفهیم لاوائل صناعه التنجیم ص 491). رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون شود.
- وحشی سرشت، کسی که دارای سرشت و طبیعتی وحشی و مانند حیوانات وحشی است. تندمزاج و آنکه خوی وی بیابانی باشد. (ناظم الاطباء):
که از بیم قفچاق وحشی سرشت
در این مرز تخمی نیاریم کشت.
نظامی.
- وحشی شکار، صیاد.
- وحشی صفات، کسی که دارای صفات حیوانات وحشی است:
ز انسان گریزم کدام انسی ای مه
که وحشی صفاتی بهیمی طباعی.
خاقانی.
- وحشی طبیعت، وحشی مزاج. (ناظم الاطباء).
- وحشی مزاج، وحشی طبیعت. بیابانی و گریزان از مردم و غیر مأنوس. (ناظم الاطباء).
- وحشی نژاد، که از نژاد و نسب وحشی است:
به چندین کنیزان وحشی نژاد
مده خرمن عمر خود را به باد.
نظامی.
- وحشی نگاه، تیزنگاه سخت روی. (ناظم الاطباء).
- وحشی نهاد، وحشی سرشت. آنکه خوی مردمان بیابانی دارد. (ناظم الاطباء):
ز ویرانه جائیست وحشی نهاد
به صورت چو مردم نه مردم نژاد.
نظامی.
- وحشی وضع،که وضع و حالتی وحشی دارد. سرکش و بیابانی و گریزان از مردم و غیرمأنوس. (ناظم الاطباء):
عیب دل کردم که وحشی وضع و هرجایی مباش
گفت چشم شیرگیر و غنج آن آهو ببین.
حافظ.
|| جانب راست از هر چیزی یا جانب چپ. (منتهی الارب). || جانب چپ. (غیاث اللغات). || جانب راست از هر چیزی. (ناظم الاطباء). || جانب بیرونی از بعض اندام. مثلاً پشت دست را جانب وحشی گویند و کف دست را جانب انسی نامند. (آنندراج) (غیاث اللغات). آن جانب از تن یا اعضای آن یا چیز دیگر که روی به برون سوی دارد. (یادداشت مرحوم دهخدا). کنار وحشی، آن کنار از چیزی که از انسان دور باشد، برخلاف کنار انسی. (ناظم الاطباء). || پشت کمان. (منتهی الارب). || پس مردم. (بحر الجواهر). || هرآنچه به حیوانات وحشی که در بیابانهای بی آب و علف زندگی کنند نسبت داده شده باشد. || (اصطلاح معانی و بیان) وحشی بطور استعاره در مورد الفاظی که معانی آن روشن نبوده و مأنوسهالاستعمال نیز نباشد خواه از نظر اعراب خلص باشد که آن مخل به فصاحت خواهد بود و خواه از نظر امثال ما پارسی زبانان که مخل به فصاحت نیست استعمال کرده اند پس وحشی بدین معنی مرادف است بالفظ غریب و وحشی مخل به فصاحت اگر بر گوش گران و برذوق ناپسند آید آن را وحشی غلیظ و متوعر نیز نامند و عذب در مقابل آن باشد. از کتاب مطول و چلبی چنین استفاده میشود. (از کشاف اصطلاحات الفنون).

وحشی. [وَ] (اِخ) ابن حرب. یکی از صحابیان است که در جاهلیت حمزه سیدالشهداء عموی پیغمبر را کشت و در اسلام مسیلمه ٔ کذاب را. (منتهی الارب). رجوع به حمزه در همین لغت نامه و رجوع به تاریخ کامل ابن اثیر و منتهی الاَّمال شود.

خواص گیاهان دارویی

شبدر

شبدر گیاهی مسکن، ضد تشنج و خواب آور است. مخصوصا” برای ضعف بنیه. خوردن آن در قاعدگی دردناک توصیه می شود. شبدر به علت داشتن کومارین در سفتی خون، آمبولی ها، تصلب شراین نارسایی عروق کرونری دارویی موثر است.

گیاه شبدر
این گیاه خواص دارویی ندارد ولی موارد استفاده متعددی دارد. یک نوع علوفه عالی برای دامها محسوب می شود. شبدر اصولاً در حالت تر بودن، حالت مسهلی دارد و مقدار کم آن مُلیّن و مقدار زیاد آن مسهل است ولی در حالت خشک بودن عکس این عمل، یعنی قابلیت قابض بودن را دارد. گیاه خوبی برای سرفه و ناراحتیهای تنفسی از جمله عفونت سینه از نوع برونشیت می باشد.گلهای شبدر قرمز به صورت جوشانده تصفیه کننده خوبی برای خون است و در مواردی حتی در مورد سرطان معده از این گیاه استفاده می شود

فرهنگ معین

شبدر

(شَ دَ) (اِ.) گیاهی است از تیره پروانه - واران که ی کساله یا دوساله است و برخی گونه های پایا نیز دارد. برگ هایش مرکب از سه برگچه است. گل هایش سفید یا قرمز یا صورتی است.

فرهنگ عمید

شبدر

گیاهی خودرو یا کاشتنی با سه برگچۀ گرد که معمولاً به مصرف خوراک دام می‌رسد،

فارسی به عربی

شبدر

برسیم


وحشی

بربری، بریه، شرس، قوطی، مجموع اجمالی، وحشی

عربی به فارسی

وحشی

جانور خوی , حیوان صفت , وحشی , بی رحم , شهوانی , سبع , رام نشده , غیر اهلی , وحشی شدن , وحشی کردن

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

شبدر وحشی

830

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری